عمیق تر از پوست..

 

 

 

OVUBOVA ، در MÁDARA LAB WONDER می کند

ریشه خانواده من در شرق سیبری شروع می شود. طبیعت زیبا و زیبا ، رودخانه امور روشن و طیف گسترده ای از سنگها - این محیطی است که پدربزرگ و مادربزرگ من در آن بزرگ شده اند. جای تعجب نیست که زمین شناسی به حرفه ای تبدیل شده است که روحیه و روح آنها را برآورده می کند. سفرهای هیجان انگیز ، کاوش ها ، عشق به طبیعت و رمانتیسم معنای زندگی آنها بود. من مطمئن هستم که طبیعت خلاق و اکتشافی خود را از اجدادم به ارث بردم. دقیقاً همانطور که زمین و کوه را کاوش کردند ، من عطرهای حیات وحش و زندگی هنوز را کشف می کنم. ابزاری که پیوندی با ریشه های من برقرار می کند ، یک نقاشی است که منظره ای زیبا و مرموز سیبری را به تصویر می کشد. بوم از چوب از یک جنگل سیبری ساخته شده است ، اما رنگ ها از سنگهای مختلف کوه نیمه قیمتی دیده می شوند. وقتی به این نقاشی نگاه می کنم ، هوای تازه و خنک را حس می کنم ... این نقاشی را عطر حس می کنم و عطرها مانند همراهان هستند که به من در شنیدن و احساس روح اجداد خود کمک می کنند.

 

 

 

LIENE ، MÁDARA را جستجو می کند

من هیچ چیز یا اشیایی ندارم که بتواند من را با خاستگاه و گذشته خود پیوند دهد. اما من ریشه هایم را به شدت از طریق زمین ، از طریق خاک احساس می کنم. از طریق طبیعت ما این تصویر به سال 2001 برمی گردد و در کلکا ، لتونی عکاسی شده است. داستان دیگری در اینجا ریشه دارد. با الهام از همین مکان ، 5 سال بعد هویت بصری MÁDARA به دنیا آمد.

 

 

 

DĀVIS ، می دانید هر نقشی در کریسمس چهره شما

این دوربین فیلمبرداری زنیت متعلق به پدر بزرگ من بود. برای او بسیار با ارزش بود و اکنون خودم از آن استفاده می کنم. وقتی با زنیت خود عکس می گیرم ، یاد می گیرم که صبور باشم زیرا هر عکس ارزشمند و مهم است. وقتی به منظره یاب نگاه می کنم ، بوی کیف چرمی را حس می کنم و تصور می کنم پدربزرگم همین کار را 30 سال پیش انجام دهد. این یک پیوند با عزیزان من است زیرا ما به دلیل عجله روزمره با یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنیم.

 

 

 

LOTTE ، ایجاد شده مادارا و کلاه های انجام آن بیش از حد و فراتر از آن

نوامبر ماه است که مرا به ریشه هایم باز می گرداند. وقتی همه برگها فرو ریختند و آسمان خاکستری شد ، می فهمم چیزی عمیق تر وجود دارد که روح مرا تغذیه می کند. مادر استونیایی من فقط كتابی در زمينه شجره نامه خانوادگی ما نوشت و ریشه هایی را پیدا كرد كه به قرن 17 می رسد. پدربزرگ بزرگ من آلمانی است و یک کارآفرین مشهور در سن پترزبورگ بود که کالاهای حکاکی شده و فلزی حکاکی شده را به خانواده تزار تحویل می داد. از این رو یکی از گنجینه های خانواده ما یک کاسه کریستالی زیبا است. مادربزرگ لتونی من ، معلم و تاجر ، كه در سن 81 سالگی بازنشسته شد ، به من یاد داد كه چگونه می توان گیاهان و قارچ های شفابخش را در جنگل های وحشی شمال شمال جمع كرد. ریشه های من متنوع است و در سراسر کشور گسترش یافته است. در این تنوع ، من قدرت و الهام بخش برای زندگی داستان خودم را پیدا می کنم. پدر لتونی من ، استاد جامعه شناسی ، می گوید هر شخصیتی مبتنی بر 3 چیز اساسی است - ریشه ها (از کجا می آیند) ، اهداف (از کجا می خواهیم برویم) و انعکاس مداوم (چه بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم) ) یک سوم من کاملاً ریشه در داستانهای گذشته دارد ، اما دو سوم همه را در آغوش عدم اطمینان قرار می دهد - ایده ها ، چالش های جدید ، فرصت ها و الهامات.

 

 

 

DĀVIS ، جهانی را درباره مادارا می گوید. همچنین ، درباره لاتویا

خوب ، شما واقعاً نمی توانید آن را اینجا ببینید ، اما با توجه به بازگشت من به لتونی پس از گذشت چند سال در خارج از کشور ، همیشه یک عکس قبل از چشمان من وجود داشت. عکس خانه خانوادگی من. و از خاطرات دوران کودکی من. خودم را دیدم که از اوایل صبح تا اواخر شب در بیرون بازی می کردم. هوا چطوره. من خودم را به یاد می آورم که در برگهای پاییزی و درختان کوهنوردی زدم سبزیجات تازه را از باغ خودمان برداشت کرده و با مادرم قارچ می خوریم و بعد از آن در پخت و پز به او کمک می کنیم. دوچرخه سواری خود را با دوچرخه سوار کردم و با کمان و پیکان که پدرم برای من ساخته بود تیراندازی کرد. توالت خشک در فضای بیرون ، که از آنجا می توانستم آسمان شب پرستاره را تماشا کنم. سوار با سورتمه در زمستان و شلوار یخ زده یخ زده که بالاخره به خانه برگشتم. من همیشه خانه ما را در پس زمینه می بینم. که ما به همراه والدینم در حال حاضر بازیابی می کنیم تا فرزندان آینده من و فرزندان موجود برادر و خواهرم بتوانند همان خاطرات را داشته باشند. و بله. خانه ما مورسیلاس نامیده می شود. درست مثل چای مورد علاقه من.

مرجع:ثانیکالا